الهی گاهی نگاهی ...



گاهی گمان نمیکنی و میشود

گاهی نمیشود که نمیشود

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود

گاهی برای خنده دلم تنگ می شود

گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود

گاهی تمام آبی این آسمان ما

یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود



پی نوشت 1: خدایا راضیم به رضای تو

پی نوشت 2: خدایا نذار به خاطر پست و مقام و دنیا طلبی ازت دور شم.




لمس بودنت مبارک ...

 

 

سلام سلامی چو بوی خوش آشنایی به مسیح عشق عزیزم.

 

در شب میلادت، شبی که بیست و هفت سال از خاکی شدنت سپری می شود،

هزاران شاخه گل رز به همراه این ابیات تقدیم وجود ارزشمندت؛ امیدوارم پذیرا

باشی.

 

 

تو می آیی...

تو می آیی دلت همرنگ دریاست

تمام لحظه هایم با تو زیباست

تو می آیی به سوی ساحل عشق

تمنای صداقت در تو پیداست

تو می آیی کنار جسم و جانم

و من در قلب پردردم چه غوغاست

تویی تنها ترین پروانه شب

که با یادت دلم شیداست، شیداست ...

 

                                                                      اثر کبوتر هدیه به مسیحم

 

 پی نوشت: تولد، تولد، تولدت مبارک بیا شمع ها رو

فوت کن که صد سال ... هزار سال زنده باشی ...