جوجه تیغی دلم
قلب تو کبوتر است؛ بالهایت از نسیم؛
قلب من سیاه و سخت؛ قلب من شبیهِ.... بگذریم
دور قلب من کشیده اند یک ردیف سیم خاردار؛
پس تو احتیاط کن جلو نیا برو کنار
توی این جهان گُنده هیچ کس با دلم رفیق نیست؛
فکر می کنی چاره دلی که جوجه تیغی است چیست؟!
مثل یک گلوله جمع می شود جوجه تیغی دلم؛
نیش می زند به روح نازکم، تیغ های تیز مشکلم
راستی تو جوجه تیغی دل مرا، توی قلبت راه می دهی؟
او گرسنه است و گمشده، تو به او پناه می دهی؟
باورت نمی شود ولی جوجه تیغی دلم، زود رام می شود
تو فقط سلام کن، تیغ های تند و تیز او با سلام تو تمام
میشود...
+ نوشته شده در یکشنبه دوم خرداد ۱۳۸۹ ساعت توسط سارا
|
ای هستی را معنا! بیا و زمین و زمان را جانی